روزی مجنون از سجاده ی شخصی عبور کرد...
مرد نماز را شکست و گفت:
مردک!در حال راز و نیاز با خدا بودم..
تو چگونه این رشته را بریدی؟؟؟!!
مجنون لبخندی زد و گفت:
عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم..
چگونه تو عاشق خدایی و مرا دیدی؟؟؟؟
کانون علامه جعفری(ره)سورشجان...برچسب : چگونه تو عاشق خدایی و مرا دیدی؟؟؟؟, نویسنده : وحیدحیدری allamejafary بازدید : 300